این روزها هرکس مرا میبیند با چشمانی متعجب از لاغر شدن یهوییم تعریف می کندو علتش را جویا می شود می خواهد بداند کدام رژیم یا کدام ورزش را دنبال کرده ام که در مدت یک ماه اینقدر زیاد لاغر شده ام و من برای هیچ کدامشان نگفتم که یک روز از بالای قله ای بلند از باورهایم سقوط کردم و شکستم نگفتم که حتی یک جای سالم در روحم نمانده بود نگفتم که شب ها تن له شده ام را به رخت خواب میبردم و صبح ها نقاب بر چهره زده و لبخند میزدم نگفتم که هر شب از درد معده و فشارهای عصبی جان میدادم تا جسمم در خواب رود و روحم رها شود من حتی به مادرم وقتی برایش سوال بود که در روز نصف وعده غذا می خورم هم نگفتم که لب ریزم.

من این روزها بیشتر از هر کس دیگر دوست جان را درک می کنم روزهای بدی را میگذراند روزهای بدی را گذراندم روز هایی که تمام شدند گذشتند اما هنوز درد دارند روزهایی که تمام فریاد هایم را با مشت های پی در پی به دیوار اتاقم میزدم روزهایی که تمام من را در من شکست روزهایی که هیچ کس نفهمید هر شب از لرزش عضلاتم چطور با وحشت از خواب می پرم و ضربان قلبی که امانم را بریده بود ولی تحمل کردم چاره ای نبود باید تاب میاوردم به خاطر خواسته هایم به خاطر اینده ام پس جنگیدم جنگیدم اما ان روز که از قله باورهایم سقوط کردم دیگر هرچه گشتم دنبال یک دلیل برای جنگیدن هیچ نبود همه چیز پوچ و تو خالی بود دیگر هیچ رنگی زیبا نبود هیچ اهنگی به دل نمی نشست غذاها مزه نداشتند ادم ها خاکستری و بی ارزش بودند و وای بر من که از همه زمان های دیگر پوچ تر بودم و در تمام ان یک ماه من هر لحظه اش جان دادم تا دوباره این روح سرگردان و درمانده را احیا کنم و این لاغر شدن یهویی و از پس ان سرگیجه و دردهای معده و. همه اشان یادگاری همان روزهای مزخرف گذشتس که برایم مانده است.

 

+من کوهم 

حاصل رسوب دریام 


دو روز پیش دوست صمیمیم با یه لحن بد بهم توهین کرد تنها چیزی که گفتم این بود (این چه طرز حرف زدنه) و دیگه جوابشو ندادم دیروز یه پسره داخل مطب به دلیل عجله زیادی که داشتم و حواس پرتیم یه تیکه بد بهم انداخت که اصلا حتی تا لحظه اخر که از مطب میرفت بیرون برنگشتم ادم حسابش کنم امروزم یکی داخل اینستاگرام به فامیلیم توهین کرد و من فقط نوشتم (نشانه ادبتونه????) و خیلی موضوعات دیگه از این قبیل که من تنها با یه جمله کوتاه یا بی توجهی از کنارشون گذشتم چیزی که این روزا خوب یاد گرفتم اینه که این حساسیت های ماست که باعث دلخوریامون میشه و ناراحتمون میکنه نه حرف یا برخورد دیگران مثلا وقتی تو به شخصیت و طرز فکر خودت و خانوادت ایمان داشته باشی هر توهینیم که بشه برات اهمیت نداره چون ذره ای به شخصیت و خانوادت اسیب نمیرسونه یا مثلا اگه وقتی به یکی محبت میکنی همون اول اینو به خودت بگی این محبت صرفا از جهت اینه که من خودم لذت میبرم دیگه توقعی ایجاد نمیشه که زمانی فرد مقابلت بی معرفتی کرد ناراحت شی ولی جایی که شخصیت ادم اسیب ببینه و زیر سوال رفت اونجا باید بشینی و فک کنی من توی کدوم یک از برخوردای خودم اشتباه کردم که باعث شده زیر سوال برم و چنین برداشتی از من بشه یعنی اینجوری بگم براتون که ما باید یاد بگیریم که به موقع خودمون و زیر ذره بین قرار بدیم و چه وقتایی راحت از کنار مسائل عبور کنیم :)))

باشد که همگیمان رستگار شدیم :)))


امروز یه نظرسنجی گذاشتم داخل اینستا تا ببینم چقدر از فالورام با وبلاگ نویسی و این فضاها اشنایی دارن و عایا علاقه مند هستن که بیشتر در مورد وبلاگ نویسی بدونن دیدم خیلیا علاقه مندن حالا وقت کنم تا اخر هفته یه کلیپ درست میکنم و شیوه کار با بلاگفا و اشنایی با فضای بلاگفارو براشون توضیح میدم که اونام بهره مند شن :))))


امروز که رسیدم مطب مشاور سال پیشم بهم زنگ زد( بنده با ایشون خیلی خوبم) بعد برگشته میگه دختر الان داخل خیابون دیدمت خودم و کشتم بس که بوق زدم تو چرا حتی سرتو بر نمی گردونی ببینی کدوم بدبختیه داره خودشو می کشه اومدیم و یکی خواست شماره بده گناه داره خب   یعنی همچین مشاور باحالی دارم.

نمیدونم چرا شانس منه همه دردو مریضیاشون یادشون میاد روزایی من مطبم اینقدر شلوغ میشه من وقت نفس کشیدنم کم میارم امشب شیش تا فقط نوار قلب داشتیم یه پیر مرده بود اینقدر پر مو بود که دستگاه بهش وسط نمیشد مثل این بود نوار قلبو بخوای به گوریل وصل کنی دهن من سرویس شد تا یه نوار قلب گرفتم ازش و بماند اونقدر مریض زیاد بود که تا من میومد یه نوار قلب بگیرم هزار نفر پشت در حیرون بودن و غرغر میکردن اخرش  اونقدر قروقاطی شد که هزینه یه نوار قلب کم بود از درامد امروز و اعصابمو بهم ریخت حالا وسط این همه بدبختی من یه فامیلی رو اشتباه نوشتم طرف واسه خودشیرینی تیکه پروند منم از اونجایی وقتی خستم از پوکر پوکر ترم برگشتم در برابر نیش بازش یه نگاه عاقل اندرسفیانه کردم گفتم باشه که نیشش و بس :))) 

دیگه هیچ الانم شبیه جنازه ای که خیلی خوشحاله و از مشغله زیاد روزش لذت برده داره به صفحه گوشی لبخند میزنم :)))


من دیگه حوصله نگه داشتن ادمایی که فقط از طرف من دنبال معرفتن و خودشون شلغمن توی روابطم و ندارم پس به من خورده نگیرین من اگه حس کنم دارم به تنهایی جور یه رابطه رو میکشم میزارم و میرم ادما تا یه اندازه ای ارزش خودشونو بهت ثابت میکنن.

 

 


تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

CARDIO PULMONARY BYPASS- PRINCIPELS AND TECHNIQUES باران آمد دکترفایل دانلود سرا لطفا به ایران سفر نکنید! ایناز چت|بیتا چت|چت|چت روم شرکت باربری و اتوبار ظرافت بار